بســـــــــــــــــــــــــم الله الرحمـــــــــــــــــــــــــن الرحیــــــــــم



پیش از اینها فکر می کردم خدا
خانه ای دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج وبلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره، پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، کهکشان
رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل وطوفان، نعره توفنده اش
دکمه ی پیراهن او، آفتاب
برق تیغ خنجر او ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان،دور از زمین
بود، اما در میان ما نبود
مهربان وساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا
از زمین، از آسمان، از ابرها
زود می گفتند : این کار خداست
پرس وجو از کار او کاریخطاست
هرچه میپرسی،جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است
تا ببندی چشم، کورت می کند
تا شدی نزدیک، دورت می کند
کج گشودی دست، سنگت می کند
کج نهادی پای، لنگت می کند
با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو وغول بود
خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان اژدهای سرکشم
در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا …
نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می کردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود
مثل تمرین حساب وهندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر
در میان راه، در یک روستا
خانه ای دیدم، خوب و آشنا
زود پرسیدم : پدر، اینجا کجاست ؟
گفت، اینجا خانه ی خوب خداست!
گفت: اینجا میشود یک لحضه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
با وضویی، دست و رویی تازه کرد
با دل خود، گفتگویی تازه کرد
گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست؟ اینجا،در زمین ؟
گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان وساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است…
تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی، از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود
می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاک وبی ریا
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
می توان درباره ی گل حرف زد
صاف وساده، مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت
می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد
می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند
می توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد
می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان وآشنا :
پیش از اینها فکر می کردم خدا … «مرحوم قیصر امین پور»


پی نوشت:از منابع غیر درسی المپیاد ادبی شماره های 5 و 9 حذف گردید.
یونوفور ها مولکول های آبگریز کوچکی هستند که در غشا حل شده و قابلیت نفوذ را بالا میبرند.
این مواد توسط باکتری ها تولید میشوند و باکتری ها برای کشتن هم از آن بهره میجویند.برخی از این مواد به عنوان آنتی بیوتیک مصرف میشوند.
دو نوع یونوفور وجود دارد:
1-حامل های یونی متحرک
2-اشکال کانالی
هر دونوع یونوفور باعث تولید یک نوع سپر اطراف یون های باردار میشوند که باعث افزایش نفوذ پذیری آن یون میشود.
مثلا از گروه حامل های یونی متحرک میتوان «والینومایسین»را نام برد که پلی مری حلقوی شکل است که قابلیت نفوذ غشا را نسبت به یون پتاسیم افزایش میدهد.
«سلولی مولکولی دکتر مجد»
«به نام خداوند بخشنده و مهربان»











«به نام خالق بی همتای هستی»
«القدس لنا»






اجرای طرح:دوست خوبم سید صادق علوی
برای دیدن طرح در اندازه اصلی اینــــــجا کلیک کنید.













شاپرک ها و پروانه ها، آن چنان به یکدیگر شبیه هستند که تشخیص آن ها مشکل است. شاپرک ها ، بر خلاف پروانه ها، معمولاً هنگام غروب و شب پرواز می کنند؛ بدن شاپرک ها چاق تر از بدن پروانه هاست. شاخک های شاپرک دارای کاکل های بسیار ریز و یا پوشیده از پر است، حال آن که انتهای شاخک های پروانه، برآمده است. شاپرک هنگام استراحت روی گیاهان، بال های خود را کاملاً باز نگه می دارند، اما پروانه ها بال های خود را تقریباً می بندند.
شاپرک ها ، به یکی از بزرگ ترین گروه های حشره ها تعلق دارند. آن ها دارای بیش از 100,000 نوع هستند و در سراسر جهان، زندگی می کنند. کوچک ترین آن ها، تنها حدود 3 میلی متر و بزرگ ترین آن ها کمی بزرگ تر از دست انسان است. رنگ برخی از بیدها، آن چنان عجیب است که از نظر دشمنان، سمی یا بدطعم به نظر می رسند؛ این حشره ها دارای حس بویایی قوی هستند. آن ها مسیر خود را از راه بو کشیدن از گیاهی به گیاه دیگر می یابند.
شاپرک ها از درون تخم و معمولاً در فصل بهار متولد می شوند و به شکل کرم حشره ها (کرم ابریشم) هستند. آن ها از برگ درختان تغذیه می کنند تا به رشد کامل برسند؛ سپس به پیله ی ابریشم تبدیل می شوند. این پیله، تا تبدیل کرم به شاپرک ، از آن محافظت می کند. تعداد کمی از شاپرک ها به دور خود پیله نمی تنند، بلکه خود را در زیر خاک و یا لا به لای شاخ و برگ درختان، پنهان می کنند تا به شاپرک ها بالغ تبدیل شوند.
برای مشاهده بقیه تصاویر اینجا کلیک کنید.







دستگاه عصبی خود مختار:تنظیم انقباض ماهیچه های قلبی و صاف و همچنین تنظیم کار غده ها آگاهانه انجام نمیشود.این اعمال را دستگاه عصبی خودمختار تنظیم میکند.
اعصاب پاراسمپاتیک و اعصاب سمپاتیک دو بخش دستگاه عصبی خود مختار هستند که حالت پایدار بدن را حفظ میکنند.عمل این دو بخش به طور معمول بر خلاف یکدیگر است.عمل پاراسمپاتیک باعث برقراری حالت آرامش در بدن میشود.در این حالت فشار خون کاهش می یابد و ضربان قلب کم میشود.پاراسمپاتیک در دستگاه گوارش ،باعث آغاز فعالیت های گوارشی میشود.
بخش سمپاتیک در مواقع هیجان های روانی یا جسمی بر پاراسمپاتیک غلبه دارد و بدن را به حالت آماده باش نگه میدارد.ممکن است چنین حالتی را در هنگام شرکت در مسابقه ورزشی یا پاسخ دادن به سوالات امتحانی تجربه کرده باشید.در این حالت بخش سمپاتیک سبب افزایش فشار خون،ضربان قلب و تعداد تنفس میشود و همچنین جریان خون را به سوی قلب و ماهیچه های اسکلتی هدایت میکند.(زیست شناسی و آزمایشگاه2)
شکل از کتاب بیولوژی ریون جانسون(دقیقا ترجمه نشده شکل اول میباشد!!!)

این شکل هم که همون مضمون رو داره از بیولوژی کمپبل انتخاب کردم.
«موفق و پیروز باشید...»

کتاب زیست شناسی و آزمایشگاه(1):
بسیاری از ماهی ها درون بدن خود بادکنک شنا دارند که به حرکات عمودی آنها کمک میکند.
کتاب بیولوژی کمپبل:
اغلب ماهیان حالت شناوری خود را از طریق کیسه های هوایی که بادکنک شنا نامیده میشود ، کنترل میکنند.انتقال گاز ها از خون به بادکنک شنا ،شناوری را افزایش داده و باعث بالا رفتن جانور میشود؛در مقابل بازگشت گاز ها به خون باعث میشود تا جانور به پایین حرکت کند.
چارلز داروین عقیده داشت که شش های تتراپود ها از بادکنک شنا به وجود آمده اند ؛اما در واقع قضیه کاملا بر عکس است.بسیاری از دودمان های ابتدایی ماهیان استخوانی دارای شش هستند و از آن برای تنفس هوا،به عنوان مکملی برای تبادل گاز ها در آبشش های خود استفاده میکنند.
شواهد زیادی نشان میدهد که ابتدا شش ها در ماهیان استخوانی ایجاد و سپس در برخی دودمان ها به بادکنک شنا تبدیل شدند.
کتاب زیست شناسی جانوری دکتر امین:
کیسه شنا از گاز های مختلف از قبیل اکسیژن،گاز کربنیک و ازت پر شده است و وظیفه ی یک اندام هیدرواستاتیک جهت تغییر دادن وزن مخصوص جانور را به عهده دارد.
این شکل را عینا از کتاب بیولوژی ریون جانسون انتخاب کردم.زحمت ترجمه اش با شما!!

این شکل که باز هم به دلیل ضیق وقت آن را ترجمه نکردم از کتاب بیولوژی سولومون میباشد.
«موفق و پیروز باشید...»
من دیشب پاسخ یکی از سوالات علمی خودم رو پیدا کردم و به همین جهت احساس رضایت دارم.
ماجرا از آنجا شروع میشود که چشمم خورد به این جمله ی کتاب درسی:«بیشتر مهره داران ساکن خشکی شش دارند.»
برام سوال شد که آیا مهره داری هم هست که ساکن خشکی باشه اما شش نداشته باشه؟من انواع روش های تنفس رو که کتاب درسی گفته بود بررسی کردم و به این نتیجه رسیدم که خیر؛همچین جانوری آفریده نشده...
راستش رو بخواین خودم هم به شخصه مایل نبودم چنین موجودی وجود داشته باشه!!!؛آخه تو ذهن من یه نوع بی نظمی ایجاد میشد.
اکثر دوستان عزیز و دبیران بزرگواری که من با آنها در ارتباط بودم نظرشان بر این بود که:احتمالا کتاب درسی طبق معمول یک «ویرگول»جا انداخته باشه و جمله اصلی اینطوریه:«بیشتر،مهره داران ساکن خشکی شش دارند.»این جمله کاملا درسته؛ چون میشه گفت مهره دارانی هم هستند که آبزی اند اما شش هم دارند.(مثل دلفین)
کم کم داشتم به جاانداختن یک ویرگول قانع میشدم اما از آنجا که خودم هم دنبال پاسخ این قضیه بودم ،اواخر وقت دیشب به این دو استناد برخوردم:
1-زیست شناسی جانوری دکتر امین:
«دوزیستان جزو پست ترین مهره دارانی هستند که از وجود شش بهره مندند.ریه این جانوران معمولا از کیسه های ساده و رگ های خونی تشکیل یافته است.البته برخی از سمندر ها بدون شش هستند.»
2-بیولوژی کمپبل مرجع(جلد 4):
«...بسیاری از دوزیستان بر خلاف نامشان ،زندگی دوگانه ی آبزی و خشکی زی ندارند.برخی از قورباغه ها و سمندر ها و همینطور دوزیستان بدون دست و پا ،منحصرا آبزی و یا منحصرا خشکی زی هستند.بعضی از گونه های خشکی زی فاقد شش بوده و منحصرا از طریق پوست و حفره ی دهانی خود تنفس میکنند.»
انگار بر خلاف میل باطنی ام چنین موجوداتی وجود داشته اند.وقتی این دو استناد را خواندم آرام زیر لب زمزمه کردم:
«فتبارک الله احسن الخالقین»
در پایان این پست از همه دوستان عزیز و دبیران ارجمندی که منِ کمترین را در رسیدن به پاسخ یاری کردند سپاسگزارم.
پیروز و سربلند باشید%

توضیح تصویر:این همون سمندریه که شش نداره و در طبقه بندی جزو دوزیستان خشکی زی قرار داره.(حتما چون ویژگی های دوزیستان مثل پوست مرطوب و نازک و... رو داره.)
به شخصه احترام زیادی براش قائلم..!!!!آخه طفلکی مهره داره اما شش نداره.
تا حالا کف دستتون رو اینجوری دیده بودین؟
«فتبارک الله احسن الخالقین»
***سلام برزیل...***تیم ملی فوتبال ایران با پیروزی یک بر صفر مقابل کره جنوبی ،به عنوان تیم اول گروه خود و چهارمین بار مسافر جام جهانی شد.
کلیپ بازی ایران - کره جنوبی